در چیدمان تامل برانگیز اثر، موضوع خود روایت می شود و ثبت با هویت " عکس " هویت می یابد.
نگاه، سوگوار کاراکتر قاب می شود؛ سوگوار خاطرات روزهای رفته...
برجسته ترین نقاط قوت:
1- برداشتی کلاسیک که با قرار دادن جا لباسی در 1/3 چپ کادر عمودی، چشمان بیننده را تا سوژه اصلی که در بستر زمان آرمیده است بالا می برد و در قاب تصویر به تماشا می نشاند.
2- با توجه به بهره لازم از قانون یک سوم ها و جایگیری المان های اصلی در نقاط طلایی کادر، تصویر نسبتا از توزیع وزن بصری در دو سوی کادر برخوردار است.
3- نوار سیاه بالای تصویر در بیان مفهوم ایستایی زمان - مرگ - موثر واقع شده است.
4- مود غالب سیاه و سپید نیز این حس نوستالژیک را همراهی می کند و در القای سکون و نیستی، قدرت بیانی اثر را افزایش می دهد.
5- ثبت کاملا ایستاست و حرکت بارزی در آن به چشم نمی خورد.
6- عکس با بیانی ساده، اتفاقی غم بار را تداعی می کند. کلاه و کتی که روزگاری بر سر/تن کاراکتر درون عکس بوده است. و قابی که خود نمایش برشی از زمان جاری است؛ فراتر از یک عکس یادگاری، مرثیه فقدان را در گوش خاطرها زمزمه می کند.
7- در فضای کم کنتراست اثر، از تنالیته های خاکستری تا سیاهی که چشمان بیننده را به خود می خوانند، حضوری رخ می نماید که غیبتش عیان تر است!
نکات قابل بهبود:
در صورتی که ثبت چیدمان و کارگردانی شده است، ابعاد بزرگتر قاب عکس به نگاه ببینده مجال مناسب تری جهت پیمایش تصویر می داد.
یک سطر محتوا:
تصویر می ماند در فراقی مادام
زندگی، زمان را بر نمی تابد
پارادوکس غریبی است
واکاوی قریب هست ها و نیست ها
در جستجوی زمان از دست رفته
باشد که یادمان بماند در یادها