• گالریگالری


     
       پرتره مستند اجتماعی منظره و طبیعت
    ایران
    ابنیه تاریخی
    انتزاعی

  • نقد عکس
    -
  • تماس با منتماس با من


    info@hazratiphotography.com



    masi.hazrati@yahoo.com
  • رویدادهارویدادها
En Fa
آن هنگام که دایره نوازان زن بودند: سرگذشت معنوی ریتم
تعداد بازدید: 3599
 

 
آن هنگام که دایره نوازان زن بودند: سرگذشت معنوی ریتم

پدیدآورنده: لین ردموند، محمد ریاحی (مترجم)، کیوان پهلوان (مترجم)، علی ادیب راد (ویراستار)

ناشر: موسسه فرهنگی هنری ماهور- 14 مرداد، 1386

قطع: وزیری

============================================================


در پشت جلد (آخرین صفحه کتاب) همراه با عکس مولف، نوشته کوتاهی جهت معرفی او درج شده است که: لین ردموند پنج آلبوم ضبط کرده، در برنامه NPR با نام روی هم رفته [Allthings Considered] حضور داشته و در نیویورک تایمز و سایر مجلات و نشریات معتبر معرفی گردیده است. او در ایالات متحده و سایر کشورها به اجرا و تدریس نیز پرداخته است. ردموند نخستین زن موسیقیدانی است که برنامه دایره‌نوازی خود را با رمو [pRemo] به اجرا در آورده است. او در حال حاضر ساکن نیویورک است. در سرتاسر تاریخ پیش از مسیحیت و در فرهنگ‌های مدیترانه و خاورمیانه، دایره‌نوازی بستری بوده است برای برقراری پیوند و ایجاد معنویت و نیز راهی برای کشف خودآگاهی نسبت به جهان پیرامون، شیوه‌های رازورزانه از این دست که در سنت نیرومند پرستش الهه و زن آسمانی ریشه داشتند. در معابد و زندگی دنیوی رواج یافتند تا آن هنگام که با ظهور مسیحیت و به وادار آن یکسر از میان رفتند...

کتاب مزبور پس از مقدمه مولف با بخش (پاره) اول با عنوان زن آسمانی که شامل دو فصل است

فصل اول) در جست‌وجوی قدسیان

فصل دوم) زن اول شخص: خواننده را غافلگیر می‌نماید، دو فصلی سرشار از طرح‌ها و عکس‌ها پیکره‌ها، سنگ‌نوشته‌ها،‌حجاری‌ها و تجسمی‌هایی که به یاری متن و ادعاها و نظرات گردآورنده می‌آیند و سروده‌هایی از شاعران و سخنوران سده‌های قبل از میلاد و همچنین چاپ نقشه‌ای که جغرافیایی پیدایش و تولد ساز‌های کوبه‌ای را نشان می‌دهد. بخش‌های پنج‌گانه کتاب که با نام (پاره) ترجمه شده است ۱۳ فصل را در بر می‌گیرد و در انتها نیز (یادداشت‌ها - کتاب‌شناسی، دیسک شناسی، فهرست معادل‌های پیشنهادی - نمایه) اطلاعات جنبی را به خواننده می‌رساند.

فصل سوم) الهه آغازین ریتم

۴) مادرانه که به ثمر نشسته

۵) الهه میوه فراموشی

۶) ملکه آسمان

۷) زرین

۸) مادر خدایان

۹) محافظ بزرگ

۱۰) خدای توفان

۱۱) پیروزی با کره

۱۲) فناوری ریتم

۱۳) هستی بخشیدن به خود (نام فصل‌های این کتاب است) ... منابع قدیمی به ما می‌گویند که دف فقط نماد قدرتمند حضوری معنوی نبود بلکه ابزاری حیاتی برای تجارب معنوی بسیار به‌شمار می‌آمد. کاهنه‌های الهه در به کارگیری آن به‌راستی کارشناسانی بی‌نظیر بودند. آنها می‌دانستند که این عامل چه آهنگی و نیروی حیات را در درون تخم‌گیاه تازه کشت شده به تکاپو می‌دارد و کدامین آهنگ‌ طفل را با حداقل درد و عذاب مادر راهی این جهان می‌کند کدام یک خلسه ‌نشئه‌آور تعالی معنوی را در وجود القا می‌کند. این دف‌نوازان نظر کرده می‌توانند به دلخواه ضمیر خودآگاه خویش را دگرگون کنند و از سه دنیای الهه - آسمان‌ها، زمین‌، جهان زیرین- بگذرند...

۱- فصل دوازدهم کتاب با عنوان: فناوری ریتم به تعبیری مهم‌ترین و پرمحتواترین فصل کتاب است با مجموعه شگرف از اطلاعات علمی و تجربی، مطالعات میدانی و آزمایشی، پندارها و انگاره‌های مولف، که مبتنی بر پیش‌فرض‌ها و در عین حال دستاوردهای حسی و عاطفی اوست. به بخش‌های دیگری از این فصل توجه شما را جلب می‌کنم. ?... مغز دارای دو نیم کره است که به اتفاق هم کار اداره فعالیت‌های ذهنی را انجام می‌دهند... مغز راست به عنوان مرکز آفرینش... مرکز خاطره‌های دیداری، شنیداری و عاطفی است... مغز چپ نقش اداره‌کننده را داراست، همان که ما گهگاه خرد منطقی می‌نامیم... نه تنها عملکردی کاملا متفاوت دارند، بلکه همچنین معمولا ریتم‌شان نیز مختلف است. در همان لحظه که مغز چپ در حالت بتا است، مغز راست ممکن است امواج آلفا را تولید نماید... در حالت‌های خلاقیت شدید یا مکاشفه عمیق یا تحت‌تاثیر آوای موزون ممکن است هر دو نیم‌کره فعالیتی هماهنگ و همزمان با یک ریتم را شروع بکنند این حالت از عملکرد یکپارچه و یکنواخت در مغز را همزمانی نیم کره‌ای می‌نامند...

۲- فصل سیزدهم (هستی بخشیدن به خود) شامل مباحثی متنوع و خواندنی تحت تیترهایی چون: ریتم‌های زنانه، دسته فرشتگان، کوره‌ راه‌های قدیمی ـ شروع -  مجدد ـ دگرگونی ـ وحی، مرگ و باززایی در تصویر او زمین به منزله الهه و... خود به تنهایی با بسیاری از کتاب‌های موسیقی امروزین برابری می‌کند این فصل سرگذشت و بیان تجربیات شخصی و گروهی و بر پایه مشاهدات و حوادث و عینیات استوار است و تاکید و تایید بر هدفمند بودن استمرار و استقامت داشتن و اثبات این نکته که پشتکار از استعداد مفید‌تر است را اعلام می‌نماید و با جمله جامع و جادویی نویسنده که چکیده بسیار منتشره اهداف و باورهای اوست به پایان می‌رسد: من با ضرباهنگ دایره‌ام و تپش قلبم محرابی جاودانه برای الهه بنا خواهم ساخت.

 ۳- به‌هر حال کتاب سرشار از استدلالات و ادعاهای نویسنده مبتنی بر این نکته است که قبل از پیدایش ادیان ابراهیمی (یهود، مسیحیت، اسلام) جهان و کار جهان به‌دست و درایت یک ?خدای بانوی بزرگ? که اهمیت ریتم و ارزشمندی ضرباهنگ را و همچنین نوازندگی و کوبش سازهایی چون دایره و دف را به نیکی می‌دانستند. اداره می‌شده و با ظهور ادیان ابراهیمی و به‌ویژه مسیحیت در غرب، این ?خدا بانو حاکمی? اندک‌ اندک جای خود را به حکومت مردان داد و... نام‌های مختلف در فرهنگ‌های متفاوت چون: هائور، ایزایس، سخمت، اینانا، ایشتار، استارتد، آفرودیت،‌سی‌بل، دمتر، آرتمیس، آریادنه، پرسفونه، آنات و ... الهه‌هایی تاریخی بودند که همه از الهه عظمای عصر دیرینه سنگی ریشه می‌گرفتند (توضیح) عمده نکات قابل اشاره را می‌توان اینگونه بر شمرد:

۱) ترجمه کتاب در بسیاری از موارد می‌توانست به یاری مولف در جهت شرح و بیان و توضیح برآید اما گویا فقط به ?ترجمه دیکشنری گونه? بسنده شده و متن کتاب با استفاده از فرهنگ لغات به پارسی برگردانده شده است و به همین دلیل در کل کتاب فقط دو یا سه پانوشت موجود است در حالی‌که پانوشت‌ها و توضیحات مترجم بعضا بسیار ضروری می‌نماید و اشخاص و اماکن و... بیشماری وجود دارد که فقط نامشان دیده می‌شود (به تعبیر اهل فضل پانوشته‌ها، بیان‌کننده دانش و اطلاعات مترجم هستند.) ویراستاری کتاب نیز اندکی قابل بحث است.

۲) نمادها: در اغلب و اکثر موارد مولف از کتیبه‌ها و حجاری‌ها و مجسمه‌ها به نیکی و شایستگی در جهت اثبات مدعا، استفاده (حسن استفاده) نموده است فقط در برخی از نمادها، دچار نوعی سطحی‌نگری شده یا تحت تاثیر فرویدیسم رایج در فرهنگ غربی، خود را بی‌نیاز از مطالعه دقیق و یافتن حاق و جان مطلب، نشان داده است (چون می‌پنداشته به اصل ماجرا پی‌برده است) مثلا در نماد ـ سرگاوـ و تفسیر اینکه نماد مزبور سر گاو نیست بلکه نماد زایش و ادامه نسل و آفریدن و... به شمار می‌آید (از دید مولف) باید گفت که این سطحی‌نگری و ساده‌انگاری مثل این است که مثل /مبرنارد دوس‌پیر/معتقد باشیم: خداوند، خربزه را، برای آن از بیرون خط‌ خط آفریده که اعضای خانواده بتوانند آن را خوب قاچ کنند.

۴ـ و یا مثل برخی افراد که کاسه ساز ویلنسل را نماد نیم تنه بالایی بانوان می‌دانند و شواهد و امثله دیگر... در حالی‌که گاو در فرهنگ‌ها و تمدن‌های قدیم غیرایرانی نمادی از قدرت و قداست و بعضا زورمندی بدون عقل محسوب می‌شود، علامتی که امروزه اروپائیان با استفاده از انگشت اشاره و انگشت کوچک، یک دست درست می‌کنند و مفهوم منفور و ناشایسته‌ای را دارد، دلیل این باور آن است و درباره قداست گاو هم این نکته بس که خشایارشاه چون گاو ممفیس را کشته در مصر و اروپا شخص یت نامحبوبی است برعکس جمشید و اسفندیار و مهر کادووس، در فرهنگ ایرانی (چهار موجود برتر اسطوره‌ای گاوکش) بوده‌اند و داستان سومری و گوساله و گرویدن مردم به او و .... اشاره بر اهمیت گاو در فرهنگ عبرانیان دارد و غلبه شیر بر گاو در باور پیش زردشتی ایرانیان نیز نشان دیگر اهمیت گاو یا خلاف آن (اهمیت شیر) در دو فرهنگ متفاوت است.



مادر، هنر، موسیقی

مادر بودن ویژگی‌ای ست که تنها زنان از آن برخوردارند. امتیازی است که با مفاهیمی همچون خلق و زایش در ارتباط است؛ مقوله‌هایی که هنر نیز با آنها سروکار دارد؛ و شاید به همین دلیل است که گاهی برای توجیه نقش سنتی زنان، زاییدن را هنر زنان می‌نامند و دلیل روی‌آوردن مردان به هنر را بی‌بهره‌بودن از این موهبت می‌دانند. آلیس واکر در یکی از مقاله‌هایش به نام «در جست‌و‌جوی باغ‌های مادران» درباره‌ی رابطه‌ی مادر و هنر می‌گوید:

«زیرا که مادران و مادربزرگان ما نه قدیس که هنرمند بودند؛ چشمه های خلاق درونشان که راهی به بیرون نداشت، آنان را به جنونی جانکاه و خالی از احساس کشانده بود. آفرینندگانی بودند که زندگانی را با بطالت معنوی سپری میکردند، زیرا چنان از معنویت-که سرچشمه ی هنر است- سرشار بودند که بار گران موهبت باطل مانده و ناخواسته شان آن ها را به جنون میکشانید.» (نجم عراقی، صالح‌پور و موسوی 1385، 89)

شاید نخستین صدایی که هر کس می‌شنود صدای ضربان قلب مادر باشد و نیز صدای مادر از بدو تولد همواره در گوش کودک است. زن در هر فرهنگی وقتی در نقش مادر قرار می‌گیرد برای آرام‌کردن فرزند خود نیاز به امکاناتی دارد. یکی از این امکانات موسیقی است. مادر با خواندن ترانه‌ها و لالایی‌ها نخستین آموزگار موسیقی کودک است.

این نقش مهم و حیاتی همانند دیگر نقش‌های زنان همواره مورد غفلت قرار گرفته و به نظر می‌رسد تاریخ‌نویسان موسیقی تا زمان جنبش‌های برابری‌خواهانه‌ی زنان در این زمینه سخنی به میان نیاورده‌اند. یکی از تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته کتابی با عنوان «آن هنگام که دایره نوازان زن بودند: تاریخ معنوی ریتم» نوشته‌ی لین ردموند است. نویسنده، که خود نوازنده‌ی سازهای کوبه‌ای است، در این کتاب نگاهی دارد به اینکه چگونه زنان در دنیای باستان با استفاده از عنصر ریتم مراسم مذهبی را رهبری می‌کنند و در قالب الاهه مورد پرستش قرار می‌گیرند. (ردموند 1386)

او یکی از کاربردهای موسیقی در زندگی زنان را اینگونه معرفی می‌کند: «در مراسم وضع حمل و قاعدگی، بعضی ریتم‌های دایره سبب انقباض رحم شده، و به روان‌شدن خون حیض یا آسان‌ترشدن زایمان یاری می‌رساند» (ردموند 1386، 36) از همین ویژگی درمانگری موسیقی امروزه هم در مراسم گواتی برای دفع ارواح خبیث از بدن بیمار که در بیشتر مواقع یک زن است در مناطق جنوبی ایران استفاده می‌شود.

کاربرد اصلی موسیقی در رابطه‌ی مادر و فرزند آوازهایی است که در قالب لالایی به گوش کودک خوانده می‌شود. زن و زمین در اسطوره‌ها رابطه‌ی تنگاتنگی  با هم دارند و در بیشتر فرهنگ‌ها ویژگی‌های زنان مثل باروی، زایایی به همراه دیگر ویژگی‌های رفتاری مثل مهربانی و پناه‌دهنگی به زمین نسبت داده می‌شود. کودک از همان ابتدا این آوازها را از مادر می‌شوند و در دامان طبیعت رشد می‌کند.

کاربرد دیگر موسیقی در زندگی زنان در زندگی روستایی در هنگام کار است. در ایران زنان آوازها، ترانه‌ها و تصنیف‌هایی می‌خوانند که به گفته‌ی هوشنگ جاوید: «... تمایی کامیابی‌ها و ناکامی‌های خود را با این نغمات بیان داشته‌اند، و به حقیقت نه مخاطب که ذات موسیقی، سنگ صبور آن‌ها گردیده‌است.» (جاوید 1383، 23) در این‌گونه جوامع چون محل کار و زندگی یکی است «ابراز احساسات و عواطف درونی از سوی زن و دختر خانه از طریق نغماتی که هنگام کار سر می‌دادند آن رابطه‌ی خشک را تبدیل به یک جریان صمیمی می‌نمود.» (جاوید 1383، 25)

امروزه کار زن تبدیل به امری جدی و فعالیتی بیرون از خانه شده که در آن کمتر امکان بروز خلاقیت شخصی را میابد. وی از کودک خود جدا شده و نیز آن رابطه‌ی زایندگی که در گذشته با موسیقی داشت از دست داده‌است. در گذشته از زمان تولد تا مرگ موسیقی همراه او بود و چه بسا خود تولیدکننده‌ی آن بود و موسیقی در لحظات حساس به گونه‌ای همدم او بود؛ گوش حساس کودکش را به خود جذب می‌کرد و باعث می‌شد تا لحظاتی کودک از گریستن باز ایستد و با چشمانی گشاده غرق تماشای مادر شود. ردموند در این میان به مفهوم بهشت گمشده که در فرهنگ‌های مختلف وجود دارد، اشاره‌ای دارد و بر این نکته تاکید می‌کند که با وجود پیشرفت فراوان تمدن بشری گویی زندگی او چیزی را نسبت به گذشته کم دارد و نیز اضافه می‌کند:

«زنان امروز در پی جست و جوی روحانی شگرفی هستند... در بطن این انرژی جوشان زنانه شوقی برای دانستن آنکه کیستند و هدفشان از زیستن چیست وجود دارد... بسیاری از آنها این ادراک شهودی را یافته‌اند که زنان زمانی میراث، اعتقادات و حس هویتی محروم شده‌اند که در گذشته منحصراً به آنان تعلق داشته‌است. آن‌ها بر این گمانند که تاریخ حقیقی زنان به نوعی تحریف و مغشوش شده‌است.» (ردموند 1386، 19)

مادر، اجتماع، بدن

زن این قدرت را دارد که در شکل‌گیری شخصیت کودک تاثیرگذار باشد. این قدرتی است که نباید نادیده گرفته‌شود. بر اساس تفکر سنتی جایگاه زن در خانه است و زنی پاکیزه و پرهیزکار است که پا از خانه به بیرون نگذارد و تنها در تربیت فرزندان بکوشد. اما این دو نکته در تناقض هستند زیرا انسانی که از تبعات حضور در جامعه و کاستی‌ها و عیب‌های جامعه باخبر نباشد چگونه می‌تواند نقش تعلیم را بر عهده بگیرد؟ بنابراین تعلیم، تحصیل و بده‌بستان اجتماعی برای زن-مادر بیش از مردان باید مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا نقش خطیر تربیت نسل آینده بر دوش اوست.

در کنار نیاز مادر به فعالیت اجتماعی، نیاز به تقویت جنبه‌های فردی هم وجود دارد. یکی از این موارد نیاز به بدنی سالم و قوی است. بدن زن-مادر بستری است که در آن نیروهای تازه‌ی حیات رشد می‌کنند. بدن تغییر شکل میابد تا بتواند تحمل پذیرش موجود تازه را داشته‌باشد. از طرفی در جوامع سنتی شهری دختر از کودکی به بهانه‌ی اینکه جنس ضعیف است از انجام فعالیت‌های فیزیکی مختلف معاف می‌شود و به همین دلیل در طول فرآیند رشد از قابلیت‌های فیزیکی بدن خود کمتر استفاده میکنند و آنها را کمتر تقویت میکنند. در بزرگسالی نیز به بهانه‌ی احترام به جنس لطیف از فعالیت‌های فیزیکی کنار زده می‌شود. این مسئله تا آنجا پیش می‌رود که دیدگاه نابهنجاری در ذهن‌ها مبنی بر اینکه دختران و زنان توانایی انجام بسیاری از کارها را ندارند، به وجود می‌آید.

پایان

زمانی که دیگران برای یک گروه نقش تعیین می‌کنند به راحتی هم می‌توانند اختیارات و حقوق آنها را سلب کنند. وقتی در نظام مردسالار، مردان برای زنان تعیین تکلیف می‌کنند به صورت بالقوه این امکان را دارند که به دلخواه خود حقوق آنها را پایمال کنند. در مورد تربیت فرزند و حق داشتن رابطه‌ی مادر و فرزندی در محیط سنتی، مردان هرگاه که اراده کنند می‌توانند این رابطه را بگسلند بی‌آنکه منتظر اجازه باشند. برسلر از قول دریدا نقل می‌کند که در زنان دنیای پدرسالار همواره ابژه و مردان سوژه اند؛ زنان تابع و وابسته و مردان دارای اهمیت اند؛ زنان فاقد موهبت و امتیاز و مردان دارای آن هستند. (Bressler 2011, 159) ازاین رو زن در جایگاه مادر باید موجودیت خود را به اثبات برساند تا بتواند از حق مادری خود دفاع کند.

در هر بستر اجتماعی هرگاه جریانی خواهان شنیده‌شدن است باید این توانایی را داشته باشد که در برابر آزمون‌های دشواری که جامعه در برابر او می‌گذارد سربلند بیرون بیاید و قدرت خود را به عنوان یک جریان مستقل به اثبات برساند و لازمه‌ی آن هم این است که این جریان باید در زمینه‌های مختلف آموزش ببیند. اگر معتقد است که وظایفی که جامعه و به طور سنتی برای او تعیین کرده برای او کافی نیست باید ثابت کند که از عهده‌ی انجام آن‌ها به خوبی برمی‌آید و قابلیت‌های دیگری هم دارد. زنان که به گفته‌ی سیمون دوبوار در جوامع مردسالار به عنوان «دیگری» شناخته می‌شوند (Beauvoir 1953) و اگر بخواهند در جایگاه یک انسان به رسمیت شناخته شوند باید بسیار بیشتر از مردان تلاش کنند زیرا می‌بایست تصویری از خود همان‌گونه که می‌خواهند باشند ارائه دهند نه اینکه خود را در آینه‌ای ببینند که مردان دست‌اندرکار ساختنش بوده‌اند.

منابع:

جاوید، هوشنگ. 1383. نقش زن در موسیقی مناطق ایران. تهران: سوره مهر.

ردموند، لین. 1997. آن هنگام که دایره نوازان زن بودند. ترجمه: کیوان پهلوان، محمد ریاحی. 1386. تهران: موسسه‌ی فرهنگی-هنری ماهور.



 
  • پدیدآورنده: لین ردموند
  • مترجم: محمد ریاحی
  • مترجم: کیوان پهلوان
  • ویراستار: علی ادیب راد
  • سرگذشت معنوی ریتم
  • آن هنگام که دایره نوازان زن بودند
نظرات:
پاسخ به:
عنوان شما: *
نظر: *
متن تصویر را در کادر زیر وارد نمایید

صفحه اصلي صفحه اصلي  |  درباره من درباره من  |  فضاي شخصي شما فضاي شخصي شما  |  نقشه سایت نقشه سایت

© 2016 معصومه حضرتی کلیه حقوق این سایت محفوظ است.